شماره یه نفر رو Irancell سِیو کردم
که هر وقت واسم اس اومد همه فک کنن ایرانسله!
یه روز گوشیم رو میز بود.....
مامانم گفت بیا ایرانسل داره بهت زنگ میزنه!!!!
منم بیام؟؟؟؟؟؟؟
نـه عزیزم ما می خوایم بریم آمپول بزنیم !!!!
بزرگ ترین نوستالژیک بچگیم
وقتی می خواستن منو ازسر خودشون باز کنن
صبح رفتم واسه صبونه پنیر بگیرم...
به یارو میگم اندازه 2 تومن پنیر می خوام
یکم انداخت رو ترازو ، گذاشتم دهنم گفتم بدک نیستش از همین بدین...
برگشته میگه همین بود دیگه خوردیش!!!
خدایا این ارزونی رو از ما نگیر....
فقط یه ایرانی می تونه یه جمله با 19 تا فعل بسازه :
داشتم می رفتم دیدم گرفت نشست ، گفتم بذار بپرسم ببینم میاد نمیاد ؟
دیدم میگه نمیخوام بیام ، بذار برم بگیرم بخوابم ...
نه فاعلی نه مفعولی نه قيدی نه صفتی !!!!
مراحل 4 گانه تحقیق در دانشگاه:
Ctrl+A / Ctrl+C / Ctrl+V / Ctrl+P
همیشه هم کاربرد داره ها
دیوانه کیست؟.... دیوانه دوست منه که پیام داده: "سلام این شماره جدیدمه"
خوب روانی می دونم این شماره جدیدته ، خودت کی هستی؟
خدا بیامرزه اون زمانی کـه ما هم کتاب می خوندیم
الان کتاب که هیچ...!
پست هایی که بالای 3 خط باشه هم نمی خونیم!!
تو کره جنوبی سدا بزنی : ” کیم ”
همه بر می گردن نگاه می کنن..!
یه چیزی تو مایه های “مهندسه” خودمونه…
دیروز داخل تاکسی خطی نشسته بودم که یه خانوم محجبه ای داخل تاکسی شد...
از اونایی که صراطشون خیلی مستقیمه...
وقتی می خواست پیاده شه با گوشه چادرش پولو برد سمت راننده و گفت آقا بفرمایین... کرایتون...
راننده تاکسی هم از داشبورد ماشین یه انبردست در آورد و با انبردست پولو ازش گرفت...
من :| - خانوم محجبه :( - راننده تاکسی :)
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﻃﺮﻑ ﺑﺮﺍ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﻓﺘﻪ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻦ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﭼﻰ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﻯ؟
ﮔﻔﺘﻪ : ﮐﻐﻪ ﻣﻐﺒﺎ ﺑﺎ ﻧﻮﻥ ﺑﻎ ﺑﻐﻰ
لذت بردن یعنی این که بری مهمونی ، دخترشون برات شربت بیاره
آروم بگی : خودتون درست کردین؟؟ اونم با عشوه بگه : بله نوش جان
تو بگی : پس نمی خورم ، مرسی !
دختره ﭘﯿﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﭼﺮﺍ ﻣﻨﻮ ﺍﺩﺩ ﮐﺮﺩﯼ؟ ﮔﻔﺘﻢ ﻗﯿﺎﻓﺖ ﺷﺒﯿﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮﺍﯼ ﻣﺤﺒﻮﺑﻢ ﺑﻮﺩ!
ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻧﻮﺷﺖ ﮐﻲ؟؟؟ ﮔﻔﺘﻢ ﺳﻤﻨﺪﻭﻥ !! بلاکم ﮐﺮﺩ!!!
ﺳﻤﻨﺪﻭﻧﻮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ!!! ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﮕﻪ ﺟﺮﻣﻪ؟؟؟ عقده ای
یارو پدرش تو بستر مرگ بوده میگه بیا بشین کنارم کارت دارم.
بعد یه چوب میده دست پسرش. پسره هم که می خواسته ذکاوتش رو نشون بده
قبل از حرف زدن پدرش چوب رو می شکنه. پدره سکته می کنه درجا می میره.
مامانش می گه: خاک تو سرت این ساز نی از هفت نسل قبل دست به دست به پدرت رسیده بود!
سلامتی اون پسری که شب عروسی عشقش قاطی کرد
رفت دم تالار عروسی ولی نرفت تو که عروسی رو بهم بزنه...
صبر کرد وختی عروس اومد بیرون با خشم رفت جلو تور صورت عروس رو برداشت...
دید اصن اون نیست. بیچاره تالارو اشتباه اومده بود...
فامیلای داماد هم گرفتن مثه سگ زدنش :|
والا حقشه