ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﻭﺳﺘﺎﯼ ﻣﻬﺪﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﮕﻮ :
ﻣﯿﮕﻪ:
ﻧﮕﺎﺭ
ﻻﻟﻪ
ﺳﻮﺩﻩ
ﺑﻬﻨﺎﺯ
ﺁﻧﺎﻫﯿﺘﺎ
ﻣﺮﺟﺎﻥ
ﺳﻮﮔﻨﺪ
ﻣﯿﮕﻢ ﺗﻮ ﻣﻬﺪﺗﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟
ﻣﯿﮕﻪ ﺁﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻭﻧﺎ ﺩﺍﺭﻡ !
**************************************
مامانم رفته بود عیادت مادرشوهر خالم بر میگرده میگه:
ان شاالله که خوب نشیدین هنوز؟
مادرشوهر خالم که متوجه سوتی مامانم شد:نه انشاالله خوب نشدم
مامانم:خب خداروشکر
ما:)))))))))))))
**************************************
پشتیبان داداشم زنگ زده (مرده) داره با مامانم حرف میزنه یه دفه مامی گفت: اختیار دارید شما جای خواهر من!!!!
دیدم دادشم از رو مبل افتاد زمین غش کرد سیاه شد داشت میمرد، (من بیخبر از هیچ جا هنگیده بودم) همین که خندش کم شد اومد حرف بزنه ؛مامی:نه شما عین خواهرم میمونید !!!
دوباره داداشم مرد تنها کاری که تونست بکنه سینه خیز بره اتاقش صدای خندش نره اونور خط…
**************************************
پدر بزرگم میره برای جاهاز عمم فنجون نلبکی بگیره از هر طرحی که خوشش اومده ۱ عدد گرفته تا ۱۲تا شده!!؟!!
خدا بیامرز خاطرات خوبی برامون یادگار گزاشت
**************************************
مربی والیبالمون اومده در خونمون بدون سلام و مقدمه میگه میخوام برا پارسامون تبلت بگیرم چه مارکی خوبه؟ ^_^
میگم:پارساتووووووووووون؟؟؟۰_o
اون وقت پارساتون به این زودی رشد کرد؟^_~
میگه نــــــــــــــــع!^_^کلاس پنجمه اگه واسش نخرم از دوستاش عقب میفته #_#
میگم خب واسش لااقل یه هفت اینچشو بگیر واسه اون ده اینچی بزرگه!!
میگه نههههههههههه بچم باید از حالا یاد بگیره!!!!
خب سؤالی که اینجا بوجود میاد اینه که:چیو باید یاد بگیره؟؟۰_o یاد بگیره همیشه تبلت ده اینچ بخره؟۰_o
من نمیدونم دیگه چی باید بگم!