من خاطرت را میخواستم نه خاطره ات را . . .
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود . . .
عادتی که باور شود . . .
باوری که خاطره شود . . .
و خاطره ای که درد شود . . .
وقتی تنها هستیم دنبال یک دوست میگردیم ، پیداش که کردیم دنبال عیبهاش میگردیم ، وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هاشیم و باز تنها هستیم !
تقصیر تو نبود !
خودم نخواستم چراغ قدیمی خاطره ها خاموش شود !
خودم شعرهای شبانه اشک را فراموش نکردم !
خودم کنار آرزوی آمدنت اردو زدم !
حالا نه گریه های من دینی بر گردن تو دارند ، نه تو چیزی بدهکار دلتنگی این همه ترانه ای . . .
یک مشت خاطره جوانه میزند هرشب از بالشی که سنگین شده از اشکهایم . . .
تو که میخواستی بری ، چرا انقدر واسم خاطره ساختی . . .
ﻫﺮ ﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ . . .
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﯾﮏ جایی
به ﯾﮏ ﻫﻮﺍﯾﯽ
ﺑﺮمبگردد !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺖ !
ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ !
و بعد از رفتنت تنها من ماندم و فانوسی از خاطره ها کنج طاقچه اتاق دود میکند و میسوزد و می سوزاند !
خیالت راحت !
من همان منم ؛
هنوز هم در این شبهای بی خواب و بی خاطره ، میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم
اما به هیچ ستارۀ دیگری سلام نخواهم کرد . . .
گاهی باید فاتحه خاطره ای رو خوند !
وگر نه همون خاطره فاتحه تو رو می خونه . . .
اینا که تو خیابون راه میرن و یهو با خودشون میخندن !
آدمایی ان که با خاطره هاشون زنده ان . . .
دیوونه نیستن ، فقط یکم خسته ان !
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
بهترین مطالب این سایت کدامند؟؟؟؟؟
آمار سایت