4
8
می خوام روی چوب بنویسم که چقدر دلم
برات تنگ شده،بعد باهمون چوب اینقدر
بزنمت تابفهمی دلتنگی چه دردی داره...
7
این چیزی که من امروز مینوسم نه جوکه و نه یه شعر عاشقانه
بلکه یه داستانه یا شایدم یه سوال:
یه روزی اونی که خیییلی دوسش داشتم با یه جمله ی ساده که شاید حتی خودشم متوجه اون نشد دلمو و از همه مهم تر غرورمو له کرد خرد کرد و منو به معنای واقعی کلمه نابود کرد من اون روز شکستم نه بهتر بگم مُردم
من شکسته بودم ،دیگه هیچ احساسی به جز تنفر نسبت بهش نداشتم
ولــــــــــــــــــــــــی اون...
نفهمیـــــــــــــد که چی گفت و با من چیکار کرد. از اون به بعد فقط دنبال یه فرصت برای انتقام بودم میخواستم کارشو صدبرابر بدتر از خودش تلافی کنم و اینکارو هم کردم من هم نه فقط پیش خودش بلکه جلوی همه له ش کردم ولی باور کنید از قصد نبــــــــود من میخواستم ازش انتقام بگیرم ولی مگه آدم میتونه کسی رو که عاشقشه رو بشکنه؟؟خلاصه که اونم اون روز خرد شد درست مثل چندسال پیش من...
بگذریم الآن دیگه ازش خبری ندارم ولــــــــــــــــی از اون موقع تا حالا به هرکسی که دلبستم بدجوری دلمو شکست جوری که دیگه شوق زندگی ندارم!!
الان فقط یــــــــــــــه سوال دارم:اینا همه جواب اون دلیه که شکوندم ؟؟؟؟ولی من که از قصد اونکارو نکردم تازه حرف اون که از من خیلی بدتر بود؟؟؟
لایــــــــــــــــــــــــــــک =آآآره این بی معرفتی ها جواب همونه!
لطفا بیخودی لایک نکن اگه اینطور فک میکنی فقط لایک کن !!